I am cold, I am cold and I shall never be warm again
ژاکتم روی دستهی صندلی مونده، یه کم عقب که میرم بوی دیشب میپیچه تو سرم.
فکر میکنم خودم قبول کردم این گوش شنوا بودن رو، حالا چه گله کنم از اینکه فکر میکنم به مهتابی که وسط خونه ممکنه بیفته و شبی که "تاریکتر" میشه.
ژاکتم روی دستهی صندلی مونده، یه کم عقب که میرم بوی دیشب میپیچه تو سرم.
فکر میکنم خودم قبول کردم این گوش شنوا بودن رو، حالا چه گله کنم از اینکه فکر میکنم به مهتابی که وسط خونه ممکنه بیفته و شبی که "تاریکتر" میشه.