۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

4

انگشترشو یادم میاد که با چه حس خوبی توی دست راستش جا خوش کرده بود، ج گفت بنداز دست چپت. چه حسی داشت؟ کامل شدن ؟ حس‌های خودمو پراجکت می‌کنم روش؟ نمی‌دونم!
دورم؛ به همه دورم، از ب و ج و میم، از نون و از ر، از غ و از سین، از همه دورم.

پ.ن
می‌گه اگه نذاری برم می‌پوسم :(

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.