فکر نمیکردم خاطرههه انقدر پر رنگ برگرده، یعنی اصلا خاطره نبود که برگرده.
گفته بود دیگه تحمل نداره و همین، هر چی زنگ زدم بر نداشت، نون زنگ زد برداشته بود و خوابالو گفته بود که خواب بوده. از عصبانیت داشتم دیوانه میشدم، برنمیداشتم، جواب نمیدادم، نون واسطه شد، گوش دادم، قطع کردم و پاکش کردم، حالا بعد از این همه سال دوباره اومده ادم کرده! همهی اون عصبانیت و اون نگرانی و بازی خوردگی برگشته!
گفته بود دیگه تحمل نداره و همین، هر چی زنگ زدم بر نداشت، نون زنگ زد برداشته بود و خوابالو گفته بود که خواب بوده. از عصبانیت داشتم دیوانه میشدم، برنمیداشتم، جواب نمیدادم، نون واسطه شد، گوش دادم، قطع کردم و پاکش کردم، حالا بعد از این همه سال دوباره اومده ادم کرده! همهی اون عصبانیت و اون نگرانی و بازی خوردگی برگشته!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
توجه:فقط اعضای این وبلاگ میتوانند نظر خود را ارسال کنند.